جایی برای رفتن – نازیلا نوبهاری

:: نویسنده: :: تاریخ انتشار :

جایی برای رفتن – نازیلا نوبهاری

داستانک

 

جایی برای رفتن - نازیلا نوبهاری

از جا بلند شد، چمدانش را بست.

به تصویر خودش در آینه خیره شد. 

دستی به موهایش کشید.

لحظه ای بعد قلبش فشرده شد.

نگاهش روی چمدان لغزید…،

قطره اشکی روی گونه اش افتاد،

یادش آمد

جایی برای رفتن ندارد…

 

آشنایی بیشتر با نازیلا نوبهاری …

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *