شعری از نازیلا نوبهاری
شعری از نازیلا نوبهاری
خسته از این همه مردن
پاییز چه زود می گذرد
شب زده از آبانی اینچنین سرما زده
برگها خسته از این همه مردن
رها بر موج باد
بر جمجمه شهر
اصابت می کنند
درختان
با دستانی برهنه
موقرانه
سینه سرخان زخمی را
پناه می دهند …
به گمانم
نیاز مبرم این همه آوارگی
گرمخانه ای ست به وسط زمین…
اطلاعات بیشتر درباره: نازیلا نوبهاری