عطر گلهای کاغذی
شعری از نازیلا نوبهاری به مناسبت ۲۰ آبان روز کیش
باران که می بارد
تن جزیره می شکفد
عطر گل های کاغذی در هوا می پیچد صدای قطرات باران درهم آمیخته با خنده ی برگ های درختان لور
گوش عابران را می نوازد…
نزدیک غروب است
و من تنها
در مسیر سبز جزیره قدم می زنم
و به زخمهای کهنه روزگار می اندیشم
گردشگری با دوچرخه سرمست از تفرجی دلنشین
از کنارم می گذرد
باران می بارد!
و من رهگذر را به لبخندی مهمان می کنم چترم را باز می کنم
حالا دیگر کسی نمی پرسد
که چرا صورتم خیس است!
به ساحل رسیده ام
موج های کوچک، نرم و مهربان
برخرده مرجان های زیر پایم بوسه می زنند
نگاهم به لنج های لنگر انداخته خیره می ماند
لاکپشتها، مرغان دریایی و یک دسته ماهی کوچک
در مقابل چشمانم می رقصند
خوب است که تنها نیستم!
به سمت نخلستان پشت سرم تاب می خورم
در افق هواپیمایی در حال فرود است
و من خیس از باران
به عاشقانه هایی می اندیشم
که در ۲۰ آبان روز کیش هنوز برای جزیره نسروده ام…
اطلاعات بیشتر درباره نازیلا نوبهاری
منبع: روزنامه اقتصاد کیش