ماه شعری از سالومه افلاکی
ماه
شعری از سالومه افلاکی (نیلوفر)
ماه بر دوش کشیدم که بدانی تنهام، تکیه بر باد زدم پشت مرا خالی کرد
نور خورشید به مشتم بدرخشید ولی ، شاپرک هم نگهی ساده و اجمالی کرد
آرزویم به دلم خفت ، شقایق خوابید، قاصدک رفت و مرا رسم بداقبالی کرد
سینه ام سوخت در اندوه نبود ماهم، جگرم داغ شد و حال مرا ،وای! چه احوالی کرد
اطلاعات بیشتر درباره سالومه افلاکی